تنهایی

سخته تحمل بكنی یه عمر...آدمی رو كه دوسش نداری
شبا وقتی دلت گریه می‌خواد...سرتو رو شونش بذاری
سخته واسه من دوری چشات....سخته زندگی بدون صدات
كی مثه خودت اینو می‌دونه؟...كی مثه خودم می‌میره برات؟
یه نفر می‌خواد تو رو ازم بگیره...یه نفر كه قد من دوسِت نداره
یه نفر میخواد منو تنها بذاری...جای من دستشو تو دستات بذاره
سخته باورش برام، تو رو دارن ازم می‌گیرن

+نوشته شده در شنبه 4 آبان 1392برچسب:,ساعت9:14توسط مهدی مرادی بیات |

 

شعر...

صدای نفس های توست !

وقتی سر بر سینه ام میگذاری

و کلمات

گورشان را گم میکنند!

 

 

 

+نوشته شده در شنبه 4 آبان 1392برچسب:,ساعت9:8توسط مهدی مرادی بیات |

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم…

تمام می شود…

بالاخره تمام می شود…!

+نوشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:,ساعت22:51توسط مهدی مرادی بیات |